طهورا جانطهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی شیرین من و همسری

هفته سی چهار بارداری من

1393/12/2 12:16
نویسنده : مامی مهدیه
261 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم خوبی سلامی از جنس عشق ومحبت  خیلی خوشحالم که الان حالم کاملا خوبه و بعد از یک بیماری چند روزه تونستم دوباره به سرکارم برگردم  تو این چند روز خیلی بهم سخت گذشت و 2 کیلو از وزنم کم شد ولی شکر خدا دوباره سرپا شدم وتونستم به زندگی عادی برگردم وقتی دکتر رفتم  گفتش یه ویروس هست که تو این هفته اکثر خانومای حامله گرفتارش بودن و شکر خدا با پرهیز غذایی و استراحت کردن تونستم سریع  خوب شم . اخبار این هفته این بود که شما حسابی  شیطون شدی و مدام  داری از این ور به اون ور تو شکم مامان حرکت می کنی و وزنت هم ماشاء الله زیاد شده و این دلیلی هست برای درد های شبانه مامان غمگین بعضی وقتا احساس  سوراخ شدن تو ناحیه  پایین قفسه سینم دارم  وقتی دست میکشم  به شکمم  انگشت پای شست شما رو لمس می کنم اونوقت اینقد نوازشت می کنم و ازت خواهش می کنم تا یکم پاتو جابه جا کنی  تا یکم دردم کم بشه .خبر دیگه اینکه این هفته  یعنی 30 بهمن  تولد مامان بود ومن 27 ساله شدم  ولی چون مریض بودم حوصله هیچ کاری رو نداشتم  ولی دایی محمد و زن دایی معصومه و فاطمه جون  منو سورپرایز کردن و برام  کیک و شمع وکادو گرفته بودن ( یه شال کاموایی قشنگ و یه پلیور کاموایی ) دستشون  درد نکنه  باوجود بی حالی خیلی سر ذوق اومدم . البته یکم زودتر از موعد برام چشن گرفته بودن دلیلش این بود که پنج شنبه مراسم هفتم فوت پسر دایی مامان منیژه بود و بهمین خاطر یکم زودتر به دیدنم اومده بودند. یه تشکر ویژه هم از همسری دارم که روز پنج شنبه هم برای ناهار  از بیرون گرفته بود مهمونش بودم وهم شب که یکم حالم خوب بود منو برد بیرون و برام یه کفش خرید و وپول نقد بهم داد تا هرچی دلم خواست  بعد از بهبودی کامل  تهیه کنم. مرسی همسر مهربونم  دوست دارم محبت بوس

پسندها (1)

نظرات (0)