هفته بیست و یکم
سلام مامانم خوبی عزیز دلم چه خبر کجایی خبری ازت نیست عین موش موشی ها گرفتی خوابیدی مامانم نه سری نه صدایی نه تکونی نکنه از اون دخملی تنبل ها هستی از الان بهت بگما دخمل من باید زبل خانوم باشه نه شل و ول وارفته بعضی وقتا خیلی نگران می شم نکنه بلایی سرت اومده باشه چرا زیاد تکون تکون نمی خوری شاید به بابایی رفتی اخه باباجی هم خیلی آرومه و زیاد اهل جنب وجوش نیست درست برعکس من که یه جا نمی تونم آروم بگیرم. یه روز کامل اگه خونه باشم مثل دیونه هامی شم حتما باید یه دور کوچیکم که شده برم بیرون ولی فکر کنم شما شخصیتت به بابات کشیده که اینقدر آرومی اشکالی نداره در مورد اسمت هم خیلی تو این چند روز فکر کردیم اسمایی که منتخب شدن: هلما: به معنی خیلی صبور که از القاب حضرت زینب(ع) هستن. طهورا: به معنی پاکیزه . محیا: به معنی زندگی. محنا: که از معنی اش زیاد خوشم نیومدبه معنی خضاب کردن ولی ریتم گفتاری شو دوست داشتم. مرسانا: هدیه زیبای خداوند(البته بابایی تایید نکرد).
شایسته: به معنی درخور ,سزاوار و لایق. شکیبا: به معنی صبور . یسنا: به معنی ستایش کننده. البته مامان منیژه ساجده رو هم پیشنهاد کرد که تایید نشد. فعلا بین این اسما من وبابایی روی طهورا به توافق رسیدیم ولی مطمئن نیستم تا آخرش همینو بزاریم .اگه اسم قشنگتری پیدا کردیم حتما اونو انتخاب می کنیم.