طهورا جانطهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی شیرین من و همسری

سلام به همه نی نی ها و ماماناشون

1394/1/18 9:58
نویسنده : مامی مهدیه
173 بازدید
اشتراک گذاری

امروز سه شنبه معادل 18 فروردین 1394 من و دخملکم 3 روزه که تو خونه خودمون مستقر شدیم اولش برام خیلی سخت بود چون تو مدت اقامتم تو خونه مامانم همه کارای نظافتی نوزادم گردن مامان بود تو این مدت خیلی زحمت کشیدبرام وقتی هم داشتیم می اومدیم اینقد بغض داشتم نتونستم  یه خداحافظی ساده ازش کنم تا چه برسه یه تشکر وتو خونه هم تا 2روز  اول حال خوبی نداشتم اصلا نمیدونستم چیکار باید بکنم وبا گریه طهورا منم میزدم زیر گریه ولی از دیروز غروب دیگه کم کم به خودم وامور خونه مسلط شدم ومی تونم بدون استرس بچه مو بغل کنم و برای نظافتش نترسم الانم که دارم این مطلبو می نویسم دخملکم بیدار شده و داره خمیازه می کشه  برم پیشش تا دادش درنیومده .............................آرام

خوب من دوباره اومدم دخملکم شیرشو خورد و آروغشو هم زد و الان لالا کرده اول که نتونستم هفته های آخر بارداریمو ثبت کنم چون درد زایمان اومد سراغم و وقتی برای معاینه پیش دکترمرفتم بهم گفت دهانه رحمت 2 سانت باز شده و نمی تونی بچه تو تا اول عید نگه داری مگه اینکه استراحت مطلق شی و بجز دستشویی از جات پا نشی منم قبول کردم که استراحت کنم تا بچم نیمه اولی بشه و مثل خودم بخاطر چند روز 1سال سنش بالا نره  بماند که زیادم گوش ندادم و بازم خرید عیدرفتم وحلوای عید با مامی درست کردم ولی تا یکم بهم فشار می اومد احساس می کردم که بچه داره به سمت پایین شکمم فشار میاره  که بیاد بیرون  می رفتم می خوابیدم  واستراحت می کردم تا فشارش کم شه ولی مطمئن بودم با یه آمپول زور و یه کم پیاده روی راحت می تونم بچه مو  طبیعی به دنیا بیارم  ولی هربار که با دکترم راجع به زایمان طبیعی صحبت کردم روی خوش نشون نداد منم ترسیدم روز اول عید بدون دکتر بمونم دیگه اصرار نکردم. بالاخره روز اول عید هم اومد و منم سزارین شدم و نی نی کوچولوی نازم به دنیا اومد وقتی قد و قواره بچه رو دیدم بیشتر پشیمون شدم که چرا زایمان طبیعی نکردم ولی هرچی بود گذشت.

پسندها (1)

نظرات (0)