تغییر دکوراسیون خونه
سلام دخمل عزیز دلم هفته قبل که اون اتفاق بد واسه آبجی فاطمه افتاد( دستاش برخورد کرد به بخاری ما و
طفلکی بچه نوک نوک انگشتاش بد جور سوخت همش خودمو سرزنش می کردم که من عمه بدی هستم چرا
همون لحظه از بچه غفلت کردم یه لحظه ازش غافل شدم تا لباساشو جمع کنم و آمادش کنم تا باباش بیاد
ببردتش که .....)هیچی دیگه فقط یه شرمندگی موند واسه من این شد که چند روزی تو فکر این بودم
که که این دکوراسیون واسه بچه کوچیک خطرناکه کلا افتادم تو جون خونه و حالت کابنت آشپزخونه و دکوراسیون
مبل ها رو میخوام عوض کنم البته آشپزخونه خیلی کار داره چون باید کابینت زیاد کنیم اینه که حسابی سرمون
شلوغ بود .و شما هم هی حوصله ت سر می رفت و نق نق می زدی و وقتی سورار رورو ئک میشدی بدو بدو
میرفتی سمت آشپزخونه ببینی چه خبره آخه ومن باباجی هم از ترس اینکه ظروف رو نشکنی هی هل می
دادیمت عقب و شما هم عصبی میشدی جالب اینه که چقد قیافت بامزه میشه وقتی حرص میخوری