مرداد نود پنج و مسافرت 8روزه ما
اولین سفر خارج استانی و سه نفره ما
سلام عزیز دلم امروز که فرصت کردم پشت کامپیوتر بشینم و برات پست بزارم یک هفته ای میشه که از مسافرت
برگشتیم. ماجرای مسافرت هم از این قرار شد که به بابا قاسم ماموریت خورد واسه اصفهان و به ما پیشنهاد داد
که در این مسافرت همراهیش کنیم و ما هم پذیرفتیم و این شد که پنج شنبه بعد از ظهر ساعت 4 راهی تهران
شدیم و شبش خونه عمه ناهید موندیم و فرداش که ناهارمونو خوردیم راهی اصفهان شدیم و و یک روز در نجف
آباد موندیم که هتل مون مجهز به زمین بازی واسه بچه ها بود و شما کلی تاب بازی و سرسره بازی کردی و لذت
بردی عصر روز شنبه منتقل شدیم به اصفهان و تا عصر روز دوشنبه اونجا بودیم . بخاطر شرایط کاری بابا و بهم
نخوردن ریتم خواب و خوراکت زیاد فرصت نداشتم برم بیرون این شد که تنها به بازدید پارک ناژوان که شامل باغ
خزندگان و آکواریوم و باغ پرندگان بود اکتفا کردیم و روز آخر هم به بازدید میدان نقش جهان رفتیم و از دور یه
سلامی خدمت سی و سه پل خشکیده هم عرض کردیم . چون شما تو این سن درک درستی از آثار باستانی
نداری و من هم قبلا یکبار همه آثار باستانی رو دیدم نخواستم تو این هوای گرم اصفهان اذیتت کنم و ترجیح
دادم جاهایی ببرمت که از دیدنشون لذت ببری و همین طور هم شد. تو باغ پرندگان کلی دنبال مرغ و خروسا و
پرنده ها کردی و خوشحال بودی البته پارک گلها هم دوست داشتم برم ولی چون عاشق دست زدن و چیدن
گل ها هستی دیگه دیدم به درد سرش نمی ارزه
با تموم شدن ماموریت بابا ما هم دیگه دوشنبه عصر از اصفهان خارج شدیم و راهی استان چهار محال بختیاری
و شهر کرد و بعدش شهرستان شلمزار شدیم و خونه دوست بابا قاسم که رفیق قدیمی بابا بودن رفتیم و تا پنج
شنبه صبح میهمان خونشون بودیم و بسیار بهمون خوش گذشت خانواده بسیار خون گرم و مهمان نوازی بودند
مخصوصا دخترشون که سه سالش بود حسنی جون کلی باهات بازی کرد و به شما هم خوش گذشت و ما رو
به جاهای دیدنی شهرشون بردن سرچشمه و پل زمان خان که جاهای قشنگی بودن.
پنج شنبه صبح هم شلمزار رو به مقصد صومعه سرا ترک کردیم و بعد از ظهر حدود ساعت 6عصردیگه خونه
بودیم خیلی سفر خوب و خاطره انگیزی بود وخوشحالم که شما اذیت نشدی و تقریبا همکاری میکردی و این
اولین سفر خارج از استانی و سه نفره ما بود.