طهورا جانطهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی شیرین من و همسری

جوجه کوچولوی عمه

سلام عزیزم  این پست رو اختصاص دادم به نی نی تازه متولد شدمون  که دخملیه و خیلی هم تپلی و نازه ماشاءاله کلی هم مو روسرش داره اسمش فاطمه خانومه و می شه دختر دایی شما که در اولین فرصت هم عکسشو و هم کادوهایی که از طرف ما وشما براشون  خریدیم که انشاءاله به سلامتی  ازشون استفاده کنن میزارم که یادگاری بمونه  جوجه کپلی عمه دوست دارم    
14 مهر 1393

عید قربان مبارک

سلام عزیز دلم خوبی مامانم خوشحالم که حال شما و من خوبه و در شرایط نرمالی به سر می بریم خدا رو هزار مرتبه  شکر که بازم دست مارو گرفت و از این مرحله هم گذشتیم . یک شنبه عید سعید قربان بود و ما طبق عادت هرساله خونه بابا رحیم و مامان مهربان (مامان و بابای باباقاسم)بودیم وچون بابا حاج آقا هستن هر ساله گوسفند قربانی می کنند و کل خانواده بابایی اونجا دور هم جمع بودیم همه عمه ها  با شوهرو بچه هاشون بجز عمه ناهید و سودابه که تهران بودند و جاشون خالی بود و عموها  بهمراه زن عموها و  بچه هاشون که سرجمع 25 نفری می شدیم خیلی خوش گذشت فقط جای شما خالی بود که اون وسط  با بچه ها بازی کنید انشاء اله سال دیگه شما هم در کنار ما تو...
14 مهر 1393

شنبه 12 مهر 1393

هفته سیزدهم به سختی و با استرس گذشت . سلام عزیزم خوبی مامانم هفته گذشته خیلی به شما و به ما سخت گذشت  ماجرا از این قرار بود که سه شنبه وچهارشنبه هفته پیش ما اسباب کشی داشتیم و من این وسط با اینکه وسیله سنگین زیادی رو بلند نکردم از ابس از دست کار گرا حرص خوردم و هی همراهشون بودم البته یکمم به خودم فشار آوردم و خم وراست زیاد شدم و هی جعبه ها رو هل دادم این ور واون ور  و.......   خلاصه شب که رفتیم خونه خودمون  دیدم چند لکه خون ریزی کردم و وقتی به منیژه جون گفتم سرم داد کشید و گفت از بس که آروم وقرار نداری برو بخواب  منم رفتم که دراز بکشم که دیدم واااای خونریزیم بد تر شدم که زدم زیر گریه وبعدش دیگه مامان  ...
12 مهر 1393

سلاااااااااااااااام عزیزم

سلام عزیزم خوبی عشق من عزیز دلم دیروز  نوبت اولین چکاب سلامتی شما بود و ما باهم رفتیم سونو گرافی و خانم دکتر بهم گفت که همه چیز ok هستش و مشکل خاصی وجود نداره بعد از اینکه خیالم از باب سلامتی شما راحت شد و شکر خدا به جا آوردم و بعدش دوست داشتم جنسیت شما رو بدونم که خانم دکتر به من گفتن قابل شناسایی نیست و نمیشه با قطعیت بگه اشکال نداره عشقم مهم اینه که شما سلامت و شاداب در کنار من و بابایی باشه فقط خانم دکتر بهم تذکر داد که نباید وسایل سنگین بلند کنم چون شما ممکنه اذیت بشی و منم از این به بعد بیشتر مراقب خودم و شما می شم  فقط از خدا می خوام که فرزندی سالم وصالح نصیب من کنه      دوست دارم گلم ...
31 شهريور 1393

سلام توت فرنگی مامان

سلام نفس من خوبی عشقم دیشب که حضورتو به من اعلام کردی انگار که داشتی تو شکم مامان تیر کمون بازی می کردی        یا شایدم  جومونگ شده بودی شایدم توپ بازیت رو گم کرده بودی  هرچی بود سخت در حال فعالیت کردن بودی عزیزم نمی دونم  که جنسیت شما چیه آیا دخملی هستی و یا اینکه پسر هستی ولی هرچی هستی  مهم اینه که                 عزیز دل من وبابایی هستی ...
27 شهريور 1393

پنج شنبه و جمعه 20 و21 شهریور

سلام عزیز دلم خوبی عسلم ازت ممنونم که تو این چند وقت حسابی با مامان همکاری کردی  این روزا حسابی سرمون شلوغه  همش به جشن وشادی گذشت که امیدوارم همیشه همه لباشون خندون ودلشون شاد باشه اول که پنج شنبه  یعنی 20 شهریور عروسی همکار من ( آقای برومند) بودش و خیلی به ما خوش گذشت مخصوصا که همه همکارا دور هم جمع بودیم کلی گفتیم وخندیدیم و شادی کردیم  امیدوارم به پای هم پیر وشاد باشن و در کنار هم خوش وخرم زندگی کنن             واما جمعه  جمعه تولد  آرسین جون یعنی (پسر عمه  زهرا) بودش و  ما جشن یک ساله شدنشو جشن گرفتیم خیلی خوشکل  شده بود و اگه تونستم...
23 شهريور 1393

هفته دوازدهم بارداری

      اللهم صل علی علی بن موسی الرضا(ع)   سلام عزیز دلم خوبی عشقم  فدای قلب کوچیکت شم که بی صبرانه منتظر شنیدن صدای قشنگش هستم من و بابایی هم خوب وسلامتیم وملالی  نیست جز دوری شما عزیز دلم دیشب  یعنی یک شنبه من وشما وبابایی باهم رفتیم عروسی خاله آمنه ( دوست صمیمی من) عروس خانوم اینقده ناز شده بود البته قبل رفتن زمانی که داشتم آماده می شدم به شما توضیح دادم که  عروس دوست من و در آینده قراره معلم نقاشی شما بشه و به شما هنر تدریس کنه از الان نوبت کلاس نقاشی شما رو زدم خیلی خوب بود ولی حیف که  زمان حضورمون خیلی کوتاه بود کلا رفت وبرگشتمون یک ساعت طول کشید چون بابایی کسی رونمی...
17 شهريور 1393

هفته یازدهم بارداری

سلام عزیزم خوبی عسلم عزیز دلم این هفته برای شما سرشار از سوغاتی و کادو بود اول از همه همکارمن خانم مرادی که شما در آینده بهش میگی (خاله فاطمه) از زیارت مشهد و امام رضا (ع) برگشته بود و به نیت شما یه بلوز نوزادی خریده بود و تبرک کرده بودند که دستش درد نکنه  بعدش مامان منیژه( مامان من)  3 تا اسباب بازی از امام زاده وقتی رفته بودیم زیارت برای  شما خریده بودند بعدشم امروز شنبه  خانم جلالی ( مامای من) با خانوادشون رفته بودند همدان واونجا دخترای نازشون یعنی مهسا جون وهستی جون و هدیه جون که ما بهش میگیم پفک نمکی زحمت کشیده بودند یه کفش نوزادی خوچل  برای شما سوغاتی خریده بودند که انشائ الله به زودی بیای پیشمون  وبه سلام...
15 شهريور 1393

هفته دهم بارداری

سلام عشق من خوبی من وبابا حالمون خوبه عشقم این روزا در حال بستن وسایلای خونه هستیم ولی معلوم نیست کی میریم خونه جدید  البته خونه خودمون  آبان ماه حاضر میشه ولی چون قراردادمون تو این خونه تموم شده مجبوریم یه یکی دوماهی  یه جای موقت اجاره کنیم البته خونه ای که میخوایم موقت بریم نزدیک خونه اصلی مونه یعنی طبقه 3 همون آپارتمانه . یکم زندگی مون درهم برهم شده    ولی انشاء الله دیگه آبان خونه رو تحویل می گیریم  یه چندروزی بازسازی و رنگ آمیزیش کار داره و بعدش متاسفانه به صفر ماه می خوریم  ودر نهایت تا اخر ماه دیگه خونه جدیدمون هستیم البته هنوز نمیدونم جنسیت شما چیه تا واسه اتاق خوابت  یه رنگ خوشگل انتخاب کنم ....
9 شهريور 1393