طهورا جانطهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

فرشته کوچولوی زندگی شیرین من و همسری

گوشواره دار شدن طهورا جان

سلام به همه اینروزای ما تو خونه مامان منیژه میگزره و روز یک شنبه 18 مرداد دخملم گوشاشو سوراخ کرد و الان گوشواره تو گو ششه مبارکت باشه عزیزم  میلاد حضرت معصومه و روز دختر بر همه دخملای ناز مبارک باشه امیدوارم همیشه صحیح و سالم در کنار مون باشی عزیزم دوستت دارم. ...
24 مرداد 1394

بدون عنوان

عزیزم چون سرعت نتمون خیلی کنده به سختی تونستم وارد  سایت tiny picبشم و چند تا از عکسا رو بفرستم توش  و بالاخره موفق شدم یه عکس دیگه آپلود کنم که الان برات می زارم این عکس بدو تولد طهورا جونه  و زمانی که تو شکم مامان بود حسابی خودشو خط خطی کرده بود.            ...
9 مرداد 1394

پایان 4 ماهگی

سلام عزیزم پایان ماه چهارم زندگیت و ورود به پنج ماهگی مبارک باشه   دختر نازم دوست دارم و انشاء اله همیشه زنده و سلامت در کنار ما باشی ببخشید که بازم نتونستم به موقع وبلاگتو به روز رسانی کنم چون  تو خونه نت نداشتیم و سر کار هم اینقد سرم شلوغه که دیگه فرصت نمی کنم. 3 مرداد نوبت واکسن 4 ماهگیت بود که شکر خدا اونم انجام دادیم و الان حالت خوبه فقط می مونه پروژه سوراخ کردن گوشت که تا یکی  دوهفته دیگه انجامش می دم . اینروزا درکنار بابا خیلی بهمون خوش می گذره  غروبا دیگه میزنیم بیرون  وکلی دور دور میزنیم و شما حسابی از مناظر سرسبز دورت لذت می بری ولی متاسفانه دوباره فردا بابا می ره ماموریت و ...
9 مرداد 1394

عید فطر مبارک

سلام به همه عید سعید فطر بر همه مسلمونا مبارک باشه این روزا هوای بسیار خنک ودلپذیری رو تجربه می کنیم وگیلان حسابی خنکنه وشهر ما پر از مسافر شده که اکثرشماره پلاک ها مال تهرانه . دخملکم دیروز یعنی شنبه ناهار رفتیم خونه مامان مهربان وبابا رحیم ناهار اونجا بودیم هرسال همه عمه ها وعموها توعید فطر جمع میشن خونه مامان مهربان ولی امسال فقط ما بودیم و عمو علی نمیدونم چرا ولی بعد ازظهر هم عمه نسترن اومد یه سر زد و دیدارهامون تازه شد. بعدش ساعت 5 دیگه اومدیم خونه مامان منیژه  دایی محمد وفاطمه جون وزن دایی اونجا بودن یکم نشستیم وبعدش با اعتراض من بابا ماروبرد بیرون  نزدیک ساحل گیسوم رسیدیم که شدت بارون وترافیک سنگین حوصله مونو سر برد این شد...
28 تير 1394

24 تیر سالگرد ازدواج مامان وبابا

سلام عزیزم خوبی این روزا هوای گرم تابستانی رو تجربه می کنیم اونم بدون کولر   تازه فردا قراره کولرمونو بیارن نصب کنن  از بس هوا گرم بود روزی یکی دوبار دست و پای شما رو خیس می کردم و هروز می بردمت حموم با این وجود بازم پشت گردنت  عرق سوز شده الهی فدات شم از فردا دیگه تو هوای خنک می خوابی ناز دونه من واما دیروز که 24 تیربود و سالگرد ازدواج مامان و بابا وما وارد پنجمین سالگرد ازدواجمون شدیم که همین جا به همسر عزیزم تبریک می گم تا غروب که بابا از تهران برگشت سریع رفتم و یه کادو خریدم براش وقتی خسته و کوفته از گرمای تهران برگشته بود خونه و خیس عرق بود سوپرایزش کردم . مبارکش باشه واقعا یه شلوار بیرون نیاز داشت. اینقد که جفتمون خسته ...
25 تير 1394

رجعت به منزل

سلام گلم الان 3 روزی هست که بابا از ماموریت برگشته و ما هم برگشتیم خونه ولی چون چند وقتی خونه نبودیم و همه جا پر ز خاک بود آستینامو بالا زدم  ومشغول گرد گیری خونه شدم  این شد که نتونستم زودتر وبلاگتو به روز رسانی کنم  واما شما  که پدرتو دیدی و کلی براش دلبری کردی و بابا هم کلی قربون صدقت رفت و کلی نازت کرد و باهات صحبت کرد و گفت چقد دخملم بزرگ شده ماشاء اله و بعد از 2ساعت صحبت کردن و تعریف کردن ماجراهایی که برامون اتفاق افتاده  نوبت به سوغاتی ها رسید  بابا برات یه بلوز  سفید صورتی رنگ خوشگل خریده بود که در اولین فرصت عکسشو برات می زارم و شما اولین سوغاتی خودتو دریافت کردی . اااااااااااااااامان از این روزای ...
19 تير 1394

سومین ماهگرد طهورا جان.

      دخملکم 3ماهگیت تموم شد و وارد چهارمین ماه زندگیت شدئ مامان جون   انشاء الله همیشه سلامت باشی دوست دارم عزیزم این روزا من و شما مهمان مامان منیژه  هستیم و اینجا مستقر شدیم تا بابا از ماموریت بیاد ومنم نوشتن با لب تاب دایی برام سخته اخه حروفاش عربیه 2ساعت باید جای حروفو بگردم حوصلم سر میره و چون شما دم به دقیقه گریه می کنی و شیر میخوای  نوشتن هر پست حدود 2 ساعت زمان می بره برام که دایی همچین حوصله ای نداره  من مدام بره سر لب تاپش . ...
3 تير 1394

نیمه شعبان مبارک

سلام به همه نیمه شعبان رو به همه نی نی جونا و ماماناشون تبریک میگم اللهم عجل لولیک الفرج                 اعیاد شعبانیه رو به همه مسلمانان تبریک عرض می کنم امیدوارم تنتون سالم و دلتون خوش  باشه به امید روزی که ظهور امامون تیتر همه وبلاگا و سایتای خبری باشه آمین. تو شهر ما هم نیمه شعبان رو  جشن گرفتند و من هم نذری داشتم (نذرم واسه به سلامت به دنیا اومدن دخملی بود) که با کمک مامان خوب و همیشه در صحنه ام تونستم شربت و شیرینی بین مردم پخش کنم البته زن داداشم هم واقعا کمکم کرد که همین جا ازش تشکر می کنم و همسری که واقعا زحمت کشد کمکم کرد  وپد...
15 خرداد 1394

دومین ماهگرد دخملی

سلام به همه مامانا و نی نی های مهربون این روزا دخملکم حسابی بازیگوش شده و میخواد زودتر با همه چی آشنا بشه واسه همین  زیاد میلی به شیر خوردن مثل سابق نداره  و مدام گریه می کنه ووقتی دستاشو میگیرم خودشو به حالت نیم خیز بلند می کنه واگه دوباره به حالت قبلی برگردونمش  دیگه وضعیتمون میشه این جوری حالا اگه بلندش کنم و شروع به راه رفتن کنم ومطوئن بشه که دیگه قرار نیست بهحالت خوابیده در بیاد میشه اینجوری اگه خمیازه بکشه ومن  بزارمش روی پاهام تا تاب تاب بدم بخوابونمش میشه اینجوری واگه دوباره بلند شم وراه ببرمش بعد ا چند دقیقه گریه کردن روی شونه هام  میشه اینجوری ...
15 خرداد 1394